روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری، زمانی که امام حسین علیه السلام و همراهان آن حضرت قصد ترک مکه و عزیمت به کربلا را داشتند، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام خطبهای بر بام کعبه در ستایش سیدالشهدا ایراد فرمود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین علیه السلام] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین علیه السلام] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین علیه السلام است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین علیه السلام تا وقتی که من زنده ام؟
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین علیه السلام آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبرصلّی الله علیه و آله و سلّم را داشتند ] باد.
منبع : کتاب مناقب ساده الکرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در کتابخانه علامه میر حامد حسین موسوس نیشابوری کشمیری بدست آمده و در قالب کتابی با عنوان "خطیب کعبه" از سوی علی اصغر یونسیان تألیف شده است .
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را
دشت پرشور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران
با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان
با گهرهای فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان
واندر این صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پر ز ناله، دل شکسته ، پای خسته
باز باران
باز هم اینجا عطش
آتش ، شراره
جسمها افتاده بی سر، پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و
کودکان ، بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندر این تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده ی شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
باز باران ، قطره قطره
می چکد از چوب محمل ...
خاکهای چادر زینب به آرامی ، شود گِل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری
باز سنگ و باز باران
آری آری
تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا
اشک ساقی
مشک ساقی
کاش می بارید باران
آه باران !
کی بباری بر تن عطشان یاران ؟
تر کنند از آن گلو را
آه باران !آه باران
سلام بسیجی
سلام بر تو که مروارید خاطرات همیشه زنده شهامت واستواری را در صدف جانت پروراندی و عشق الهیت وقلب آسمانیت را می ستایم واز خداوند منان می خواهم فرزندان این مرز و بوم همیشه سربلند پاسدار خوبی برای ارزش هایی باشند که تو پایدار ساختی .
+ علی خلیلی جانباز ناهی از منکر دعوت حق را لبیک گفت
+ در لشکر 27 محمد رسول الله برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد؛ وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت پیشانی او را غرق بوسه کنند، پارچه را که کنار زدند جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد.....
+ خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمد ه ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کس دگر. سردار شهید حسن شفیع زاده
+ برمشامم می رسدعطر شهیدان بسیج مرغ دل پرمی زند سوی گلستان بسیج یاحسین بن علی، ای سرور آزادگان روز محشر کن شفاعت از جوانان بسیج *هفته بسیج گرامی باد*
+ متهمانی که مجرم نبودند!
+ اعدام کودک شیعه عراقی پس از کشتار اعضای خانوادهاش در سوریه
+ شرایط عبور از سیم خادار
+ آمبولانس ابداعی در جبهه
+ نگاه شهیدان به انتخاب شماست ...
+ مثل شهدا گناه کنیم !