سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جانبازی تا شهادت
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید دیروز : 1
  • کل بازدید : 75243
  • تعداد کل یاد داشت ها : 17
  • آخرین بازدید : 103/9/7    ساعت : 11:15 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
کاربردی

  "علی فرجود" خردسال‌ترین رزمنده دوران دفاع مقدس در گفت و گو با خبرگزاری دفاع مقدس اظهار کرد: ما زمانی می‌توانیم هجمه فرهنگی دشمن را خنثی کنیم که فرهنگ دفاع مقدس را به جوانان این نسل معرفی کنیم.

وی گفت: ما باید فرهنگ دفاع مقدس را ترویج دهیم در کتاب‌های ابتدایی و راهنمایی شهدای والامقام را معرفی کنیم و نیز در کتاب آموزش دفاعی خصوصیات بارز شهدا را به دانش آموزان که سرمایه‌های این مملکت هستند بشناسانیم.

فرجود در پایان خاطرنشان کرد: راهیان نور یک کار فرهنگی بسیار قوی است که به واسطه آن می‌توان فرهنگ دوران دفاع مقدس را تداعی کرد. در آن زمان هزاران جوان و رزمنده با قومیت‌ها و زبان‌های مختلف در کنار هم ایستادند و بر علیه باطل جنگیدیند.

"علی فرجود" خردسال‌ترین رزمنده، جانباز و آزاده 8 سال دفاع مقدس متولد 1349 است که در سال 1359 در سن 10 سالگی از استان گیلان به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. او در عملیات‌های شیانکوه در غرب، فتح المبین، بیت المقدس و رمضان حضور داشت و از ناحیه کلیه، کمر، چشم، سر و ریه به مقام والای جانباز رسید.

 




      
ارسال شده در سه شنبه 91/10/5 ساعت 9:27 ص نویسنده : پلاک BK-068-560 از گردان تخریب

شهید اسماعیل ملک محمدی – نفر اول از سمت چپ

عملیات بیت المقدس بود. در مرحله ی اول و دوم عملیات با اسماعیل ملک محمدی توی لشگر زرهی سپاه بودیم. اما مرحله سوم، اسماعیل رفت توی یگان تخریب. رسیده بودیم به نقطه ی رهایی. دیدم یکی صدایم می کند. اسماعیل بود. از بالای پی ام پی پریدم پایین و در آغوشش گرفتم. گفت کمی مریض احوال شده بود و الان بهتر است. گفت: «مهدی جان! من امشب شهید می شوم.» از روز اول فروردین که برای آموزش به پادگان منجیل رفته بودیم، همین طور از شهید شدنش می گفت. اما این بار جدی تر بود. گفت: «به پدر و مادرم بگو زیاد ناراحتی و گریه نکنند. تسبیحش را داد بهم تا به برادرش برسانم و ساعتش را به پدرش. دقایقی همین جور گذشت و من مبهوتش. وقت نماز مغرب شد و اسماعیل به نماز ایستاد. برای گرفتن وضو از او جدا شدم. اما وقتی برگشتم خبری ازش نبود. تخریب چی ها باید زودتر می رفتند.

چند روز بعد خرمشهر آزاد شده بود. خبر دادند اسماعیل هم رفت؛ همان شب اول.

راوی: سید مهدی حسینی




      

هربار که مقام معظم رهبری سفری استانی دارند، مثل همیشه آنانکه از درک مفهوم «ولایت» عاجزند وقتی حیرانِ دلدادگیِ عمیقِ بین امت و امام می‌شوند، با ذکر احادیثی! شروع به شبهه‌پراکنی برای زیرسوال بردن استقبال پرشور مردم ولایتمدار شهر میزبان می‌کنند. اینجاست که ناخودآگاه کلمات سید شهیدان اهل قلم، شهید مرتضی آوینی در گوش جان تداعی می‌شود؛ آن زمان که هنوز داغدار رحلت امام‌خمینی(ره) بود ولی در آبان‌ماه سال1368بعد از دیدار هنرمندان حوزه هنری با رهبرانقلاب خطاب به امـام‌خـامـنـه‌ای نوشت: عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمی‌دانند در کار ما سخت در مانده‌اند، اما شما خوب می‌دانید که سرچشم? این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب می‌دانید که چقدر شما را دوست می‌داریم و چقدر دلمان می‌خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغلِ شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعتِ آن عنایتِ ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست. سَرِ ما و قدمتان، که وصیِ امامِ عشق هستید و نائب امام زمان.

به گزارش رجانیوز، این بار نیز بعد از استقبال پرشور مردم خونگرم خراسان‌شمالی با استناد به یک حدیث، شبهاتی در این مورد مطرح شده که در ادامه به پاسخ این شبهات که توسط حجت‌الاسلام پناهیان بیان شده می‌پردازیم.

گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت علی علیه‌السلام را در مسیری که به سمت شام می‌پیمودند دیدند، پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدند و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند.  ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «ما هذا الذی صنعتموه؟» این چه کاری است که انجام می‌دهید؟ منظور حضرت از این سؤال این بود که فلسفه این کار شما چیست؟ زیرا حضرت می‌دانستند آن‌ها چه کار می‌کنند و معلوم بود که به استقبال آمده‌بودند. به‌عبارت دیگر حضرت می‌فرمایند: «برای چه این کار را می‌کنید؟» آن‌ها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» این عادت ماست، هرکسی رئیس شود ما این کار را برایش می‌‌کنیم. بعد از این‌ که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آن‌ها را از این‌کار نهی کردند و فرمودند: به خدا سوگند حاکمان شما از اینگونه احترام گذاشتن‌ها سودی نبردند. شما در دنیا خود را به زحمت می‌افکنید و در آخرت نیز دچار عذاب می‌شوید و چه سودمند است آسایشی که امان از جهنم در پی آن باشد.

اگر آن‌ها در جواب حضرت روایت مشهور پیامبر اعظم9 در کتاب اختصاص شیخ مفید، ص150 را می‌گفتند که «علی ‌جانم اگر نمی‌ترسیدم که مردم در مورد تو چیزی را بگویند که در مورد عیسی‌بن‌مریم گفتند، در مورد تو سخنی می‌گفتم که از هرجا رد شوی، مردم خاک کف پای تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به این دلیل که تو وصیی رسول ربّ‌العالمین هستی دورت را گرفته‌ایم» مطمئنا حضرت مانع آن‌ها نمی‌شدند. زیرا رسول‌خدا9 در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و همچنین حضرت‌رضا7 در ارتباط با استقبال‌کنندگان نیشابور هیچ نهی نکردند و بلکه حدیثی نیز به آن‌ها هدیه کردند. در حالی‌که این استقبال‌ها بسیار پرشورتر و پرجمعیت‌تر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.

بنابراین آنچه تعیین کننده و حائز اهمیت است نیت و انگیزه استقبال است. البته باید گفت این‌که بعضی‌ها حرف‌هایی را می‌زنند و شبهه‌هایی را ایجاد کنند اصلاً مسأله تازه‌ای نیست، چون نمی‌توان جلوی زبان را گرفت. حتی در روایات آمده که در دوران ظهور امام‌زمان4 بعضی‌ها با استناد به آیات قرآن، دل ایشان را خون می‌کنند و با آن آیات به جنگ حضرت می‌روند. طبق روایات حضرت بقیةالله4 وارد هر شهری می‌شوند، مردم استقبال شدیدی از ایشان می‌کنند. حتی در روایت آمده است، یاران خوب حضرت، جهت تبرّک، به مرکب ایشان دست می‌کشند «یتمسحون یسرجِ الامام یطلبون بذلک البرکة».

لذا این حدیث نشان می‌دهد که اصل استقبال اشکالی ندارد و مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه‌پرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر نیت و فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امام‌زمان4 است و این جنبه استقبال برای ما ملاک است و قداست دارد.

حضرت امام خمینی;  زمانی که در نجف یا قم تدریس می‌کردند وقتی سرِ درس می‌رفتند، شاگردانشان را از اینکه برایشان صلوات بفرستند نهی می‌کردند و به این کار راضی نبودند و می‌گفتند صلوات را جای دیگری بفرستید ولی وقتی بنا شد ایشان بعد از سال‌ها دوری از وطن به ایران بازگردند، نه تنها از شکل‌گیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیه‌ها و هماهنگی‌هایی را هم با آن کمیته داشتند، و لذا از برنامه‌ریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند زیرا این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدّس ولایت بود.

شاهدی دیگر بر این قضیه، وقتی است که مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرّک می‌بردند و ایشان ازاین کار مانع نمی‌شدند و نمی‌فرمودند: «این چه کاری است که می‌کنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!» چون می‌دانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام می‌دهند. و لذا اگر مردم می‌گفتند: «هرکسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را می‌شوید ما آبش را جمع می‌کنیم»، قطعاً حضرت مانع می‌شدند.

بنابراین استقبال از رهبر انقلاب هم یک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولایت است. قطعاً ثمره طبیعی استقبال مردم، ناامیدی دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولی این برکات تمام آن چیزی نیست که خدای متعال به خاطر این استقبال به مردم ما عنایت کرده است. تمام برکاتی که ما برای ولایتمداری مردم تصوّر می‌کنیم، چیزهایی است که «ما» تصوّر می‌کنیم، نه چیزهایی که «خدا» تفضّل می‌کند. آنچه خداوند عنایت می‌کند براساس «و یرزقه من حیث لایحتسب» می‌باشد 




      

روزگاری شهر ما ویران نبود   / دین فروشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عرفان بود / هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود / رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

مرجعیت مظهر تکریم بود / حکم او عالمی را تسلیم بود

یک سخن بود و هزاران مشتری / آن هم از لوث قرائت ها بری

وای که در سالهای سیاه دوهزار / کار فرهنگی شده پخش نوار

ذهن صاف نوجوانان محل / پر شد از فیلم های مبتذل

پشت پا بر دین زدن آزادگیست / حرف حق گفتن عقب افتادگیست

آخر ای پرده نشین فاطمه / تو برس بر داد دین فاطمه

بی تو منکر ها همه معروف شد / کینه توزی با ولی مکشوف شد




      
ارسال شده در شنبه 91/4/17 ساعت 11:25 ص نویسنده : پلاک BK-068-560 از گردان تخریب

در مذاکرات قبل وقتی تهدید کردن اگر کوتاه نیاید به ایران حمله می کنیم !!!
سعید جلیلی پای مصنوعی خود را در آورد، روی میز گذاشت و گفت : "این پا را در جنگ قبلی دادم، پای دیگرم را هم در جنگ بعدی می دهم "و سالن را ترک کرد.
 



      
   1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ علی خلیلی جانباز ناهی از منکر دعوت حق را لبیک گفت



+ در لشکر 27 محمد رسول الله برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد؛ وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت پیشانی او را غرق بوسه کنند، پارچه را که کنار زدند جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد.....



+ خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمد ه ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کس دگر. سردار شهید حسن شفیع زاده



+ برمشامم می رسدعطر شهیدان بسیج مرغ دل پرمی زند سوی گلستان بسیج یاحسین بن علی، ای سرور آزادگان روز محشر کن شفاعت از جوانان بسیج *هفته بسیج گرامی باد*



+ متهمانی که مجرم نبودند!



+ اعدام کودک شیعه عراقی پس از کشتار اعضای خانواده‌اش در سوریه

+ شرایط عبور از سیم خادار



+ آمبولانس ابداعی در جبهه



+ نگاه شهیدان به انتخاب شماست ...



+ مثل شهدا گناه کنیم !